چرا فنلاند شادترین مردم دنیا را دارد؟

چرا فنلاند شادترین مردم دنیا را دارد؟
نگاهی به ۶ ویژگی خاص کشور فنلاند، که به طور کلی متفاوت با الگویی است که در ایران با آن خو گرفتهایم
اساتید علوم ارتباطات، رسانه را اینگونه تعریف میکنند: ابزاری برای شناخت جهان از دریچه نگاه تخصصی روزنامهنگار.
در واقع، ژورنالیست را مجهز به ابزاری میدانند که میتواند دنیا را ببیند و رصد کند و تحلیل کند و خروجی کار را در قالب یک کار رسانهای در اختیار خوانندگان قرار دهد.
از این زاویه است که همین اساتید علوم ارتباطات (منجمله دکتر شکرخواه عزیز)، تولید محتوا توسط مردم در شبکههای اجتماعی یا بلاگهای شخصی را الزاما کار رسانهای محسوب نمیکنند.
دلیلشان این است که مردم عادی که کار ژورنالیسم را بلد نیستند، شاخصههای کلیدی تولیدات رسانهای را ندارند (تحلیلگری دقیق، توجه به معتبر بودن مستندات، مستقل بودن نگاه خبری، شیوه صحیح نگارش رسانهای و…).
این یک نکته – شاید البته بیربط!
نکته کلیدی دوم این است که یکی از آسیبهایی که برای رسانههای آفلاین و آنلاین ایران قایل هستم (و البته بسیاری از اساتید روزنامهنگاری هم به این آسیب اشاره کردهاند)، کمتوجهی رسانهها به قواعد اصاولی ژورنالیسم در ایران است.
تیراژ روزنامهها بسیار پایین است (بسیاری از روزنامههای ملی ما با تیراژهای ۱۰ و ۲۰ هزار منتشر میشوند) و با توجه به جمعیت ۸۰ میلیونی ایران، تیراژ زیر ۲۰۰ هزار برای یک روزنامه ملی، مثل این است که آن روزنامه اصلا وجود ندارد.
در استانداردهای بینالمللی، یک روزنامه ملی اگر تیراژی زیر ۱۰۰ هزار و یک روزنامه محلی، تیراژی زیر ۲۵ هزار داشته باشد، در واقع انگار وجود ندارد و نهادهای مرتبط با ژورنالیسم، آن را روزنامه محسوب نمیکنند. (به چشم یک خبرنامه به آن نگاه میکنند).
اینترنت باعث مرگ روزنامهها نشده است. آنچه باعث نابودی روزنامهنگاری در مملکت ما میشود، عدم توجه به تکنیکهای اصیل روزنامهنگاری است.
روزنامهها سالهای طولانی است که از وظیفه نشر خبر رها شدهاند و باید به تحلیل بپردازند. در دنیا شما دیگر خبرها را در روزنامهها نمیخوانید، بلکه گزارشهای عمیق و تحلیل و نظرات را میخوانید.
این روزها تقریبا همه مردم غوطهور در خبر هستند.
از صبح علیالطلوع روزشان را خبرهای تلگرام شروع میکنند و بعد رادیو و تلویزیون و باز هم تلگرام و تلگرام و اینستاگرام و توییتر و فیسبوک و دوباره تلگرام و همینطور امواج خبری است که آنها را بمباران میکند.
وسط روز هم چند بار به سایتهای خبری (تابناک و خبرآنلاین و عصرایران و…) سرمیزنند و همان یک ذره جایی که در مغزشان برای خبر هست، پر میشود.
با این وضعیت، سردبیر مثلا روزنامه خراسان، با چه توجیهی بیشترین قسمت صفحات روزنامه را با خبرهای خام (خبرهایی که مستقیم از خبرگزاری کپی–پیست میشود) پر میکند.
من (یا هر خواننده دیگری) حتی اگر ساعت ۷ صبح هم روزنامه خراسان را همراه با نوشیدن چای صبحانهام بخوانم، باز هم خبرها برایم بیات و کهنه است. خبرها اگر مهم باشد، بارها آن را دیروز دیدهام و خواندهام و اگر هم مهم نباشد (مثل خبر مصاحبه مطبوعاتی مدیر شرکت گاز منطقه ۲ مشهد) که ذرهای برایم اهمیت ندارد.
اینجاست که روزنامهها وظیفهشان در حوزه تحلیل و بررسی شروع میشود. همان راهی که بزگانی همچون گاردین و نیویورکتایمز و دیولت و… انجام میدهند.
روزنامهنگاری ما اینجا خیلی لنگ میزند و روزنامهها هم چون خیلی دستبه عصا و اداری و بدون خلاقیت شدهاند، سخت میتوانند از پیله خودشان دربیایند.
متاسفانه برخی اساتید (یا شاید بیشتر اساتید) روزنامهنگاری هم مقصرند و بدجوری در پیله خبرخالص ماندهاند.
خروسنا میخواهد نگاه جدیدی به ژورنالیسم داشته باشد.
و داستان البته تازه شروع میشود!
سانا ماریا به عنوان جوانترین نخستوزیر کشور فنلاند انتخاب شد.
